دخترکی با نام شکست
عروس تنهایی باش نه عروس تن هایی که تنت را برای یک شب می خواهند!

رسوندمت به احساسم
حضورت راه آخر بود
من اما بي خبر بودم تو دستاي تو خنجر بود
تن من زخمي شد از عشق
يه يادگاري پر درد
به ياد اون كه يك روزي منو پا بند و عاشق كرد
ولي خوشحالم از اين عشق با اين كه سرد و پيرم كرد
يه احساسي به من داد كه
از هر احساسي سيرم كرد...
حضورت راه آخر بود
من اما بي خبر بودم تو دستاي تو خنجر بود
تن من زخمي شد از عشق
يه يادگاري پر درد
به ياد اون كه يك روزي منو پا بند و عاشق كرد
ولي خوشحالم از اين عشق با اين كه سرد و پيرم كرد
يه احساسي به من داد كه
از هر احساسي سيرم كرد...
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در دو شنبه 28 فروردين 1391برچسب:, ساعت
13:17 توسط دخترکی با نام شکست| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |